loading...
صدراز | راز خوشبختي و سعادت انسان | راه هاي موفقيت
صدراز بازدید : 244 جمعه 21 تیر 1392 نظرات (0)

راز بيوريتم : راز بیوریتم رازی است که از تغییرات حالات درونی ما

سخن میگوید      

                  

، راز اینکه چرا گاهی اوقات پر انرژی هستیم و بر عکس گاهی بی انرژی، راز    

  

 

اینکه چرا گاهی سرحال و شادیم و چرا گاهی کسل و بی حوصله هستیم، وراز   

 

اینکه چرا گاهی از اندیشه قوی برخورداریم و گاهی کند ذهن و تنبل می شویم،   

 

راز بیوریتم حکایت از وجود فصلهایی در وجود انسان می کند، مانند بهار و تابستان  

و پاییز و زمستان که طبیعت را دستخوش تغییرات اساسی می کند، در بدن    

    

انسان نیز فصلهایی وجود دارد که میزان انرژی فیزیکی، احساسات، عواطف و قوۀ  

 

تفکر و ادراک ما را دستخوش تغییرات عمده ای می کنند و از بدو تولد، حول محور  

 

زمان به صورت منحنی سینوسی، سطح انرژیها افزایش و کاهش پیدا می کنند.

 

تغییرات دوره ای این فصل ها در وجود انسان از روز تولد وی آغاز شده و با سیکل


های متفاوت تا امروز انسان را دستخوش حالات مختلف کرده است، قدرت فیزیکی


دوره 23 روزه، احساسات و عواطف دوره 28 روزه، نیروی تفکر دوره 33 روزه و


الهامات درونی دوره 38 روزه را از بدو تولد تا به کنون طی می کنند. فصل اول این


نرم افزار، سطوح انرژی های مختلف شما را با توجه به تاريخ تولد شما محاسبه


کرده و شما می توانید گزارش سطوح انرژی های مختلف فیزیکی، احساسی،


ادراکی، و حس ششم خود را از بدو تولد تا امروز و هر روز دیگری مشاهده کنید و


با آگاهی از وضعیت دورنی خود و آگاهی از سطوح انرژی های مختلف خود می


توانید برای خود بهترین برنامه ریزی را برای افزایش بهره وری تان انجام دهید و در


این راستا گزارشات و توصیه های روزانه این فصل نرم افزار برایتان بسیار عالی


خواهد بود و باعث افزایش سطوح انرژی شما در روزهای کم انرژی و بحرانی

 

است.(طبق قانون جذب) ما چه کسانی را جذب می‏کنیم؟

 

بر اساس قانون جذب ما چه کسانی را جذب می‏کنیم و یا چه کسانی جذب ما      

 

 

 

 

 

می‏شوند؟                                                                                        

هر فردی در زندگی یک سری دوستان خاصی دارد که تقریبا همه آن دوستان، از   

 

 

 

خصوصیاتی نسبتا شبیه به هم برخوردارند و با به عبارتی دیگرمعمولا طیف           

       دوستان

 

و همنشینان هر شخص، افراد خاصی هستند که خصوصیات اخلاقی نسبتا شبیه  

هم دارند.                                                                                         

 

قانون جذب فقط منحصر به اشیا و خواسته‏های مادی و معنوی نیست بلکه در      

 

 

مورد افراد نیز صادق است. یعنی ما تا اندازه‏ای می‏توانیم تعیین کنیم که چه         

 

 

کسی را جذب خواهیم نمود.                                                                  

 

 

طبق یافته‏های دانشمندان، هر کسی دربردارندۀ هاله‏ای از انرژی در اطراف خود     

 

 

است که این هالۀ انرژی به تفکرات فرد بستگی دارد؛  تفکرات مثبت هاله‏های       

 

انرژی مثبت و تفکرات منفی هاله‏های انرژی منفی را تولید می‏کنند. پس با توجه    

به اینکه هاله‏های انرژی در اطراف هر شخصی وجود دارد، مجاورت با افراد           

مثبت‏اندیش یا منفی‏نگر باعث تاثیر در رفتار ما می‏شود. برای مثال با خود تصور      

کنید که چرا یک کودک در بغل مادر خود احساسی بسیار خوب دارد؟ یقینا به این   

دلیل است که مادر با عشق خالص و ناب خود به کودک، انرژی خود را به او منتقل  

نموده و با بغل کردن کودک، وی را در فضای انرژی مثبت خود قرار می‏دهد.          

همینطور در مورد هاله‏های انرژی افراد خوب، مثبت نگر و … . و نیز هاله‏های            

 

 انرژی                                                                                             

 

افراد منفی نیز همینطور است. حتما تابحال همنشینی با افرادی که تفکرات منفی  

دارند همنشین شده‏اید. قطعا تا چند دقیقه یا ساعت دچار نوعی کاهش انرژی     

شده و حالت شادابی خود را از دست داده‏اید.

قانون جذب می‏گوید :


هر انرژی تمایل به جذب انرژی همانند خود را (در شکل کاملتر) دارد.


به همین دلیل است که قانون جذب به ما می‏گوید شما بخواهید (به خواستۀ خود


فکر کنید)

سپس ما با تصور کردن و تلقین به نفس و در واقع با تابش انرژی به هستی، آن


چیزی که به آن فکر می‏کرده‏ایم را به شکل پرتراکم خود (یعنی جسم و تجسم


یافته) به دست می‏آوریم. این اساس قانون جذب است. همچنین یک قانون در


علوم پایه وجود دارد که می‏گوید :


همیشه شکل کم تراکم هر انرژی تمایل به جذب شکل پرتراکم و انبوه

خود دارد.

در مورد جذب انسانها و اینکه ما چه کسانی را جذب می‏کنیم، نمی‏توان افرادی را   

 

 

که حضورشان در زندگی ما به دست خودمان نبوده و ناچارا در زندگی ما وارد        

شده‏اند را به حساب آورد، مانند پدر، مادر، برادر، معلم، همسایه و … . اما جذب    

دوستان و همسر مسئله‏ای است که تا اندازه‏ای می‏توان در آن به صورت اختیاری  

عمل نمود.                                                                                               

ما همیشه افرادی را جذب می‏کنیم که مانند ما اندیشیده و نیز رفتاری مانند


خودمان دارند اما نه تنها دقیقا شبیه خودمان، بلکه بسیار بیشتر و شدیدتر از


خودمان در آن رفتار و تفکرات زندگی خود را سپری می‏کنند. برای مثال اگر ما

 

روزی ۵ بار غیبت کرده و دروغ می‏گوییم، فردی را جذب خواهیم کرد که روزی ۵۰


بار دروغ گفته و غیبت می‏کند. همچنین مثلا اگر ما تا اندازۀ ۲۰ نمره امیدوار به


رحمت خدا هستیم، فردی را جذب می‏کنیم که به اندازۀ ۲۰۰ نمره به رحمت خدا


اطمینان و یقین دارد.                                                                            

 

پس در واقع افرادی را که ما ناخودآگاه جذب می‏کنیم، دقیقا همان بازگشت رفتار


خودمان است که به صورت یک انسان در حضورمان ظاهر شده است. همان طور


که بزرگان و مشاهیر جهان از قدیم گفته‏اند، انسانها و دوستان در واقع آینۀ رفتار ما


هستند و دوستان می‏آیند تا ما خود را بشناسیم و جملاتی از این قبیل.


از طرفی طبق ضرب المثل “موش داخل کاسۀ آدم وسواسی میرود”، همیشه

 

حساسیت بیش از حد به یک مسئله یا امری مهم و یا حتی غیرمهم باعث


کشاندن و جذب کردن آن مسئله به سمت خودمان است (به دلیل ترس از به


وجود آمدن مسئله). برای مثال ما از مریضی می‏ترسیم و همیشه اولین کسی که


مریضی خاصی را می‏گیرد، خودمان هستیم و در مورد جذب انسانها، مثلا ما از

 

افراد دروغگو خیلی بدمان می‏آید و همیشه به خود می‏گوییم “من از آدمهای

 

دروغگو حالم بهم می‏خورد” و بالاخره دوستی می‏یابیم که الهۀ دروغگویی است و

 

یا همیشه با خود می‏گوییم “من از انسانهای خسیس بدمان می‏آید” و در واقع این

 

بد آمدن ناشی از ترسِ گرفتار شدن در دام آنهاست و نتیجتا یک انسان که اصلا

 

شلوارش جیب ندارد (!) نصیب ما می‏شود. پس در قدم اول ما با تفکر منفی و

 

ترس از گرفتارِ انسانهایی با اخلاق ناپسند شدن، در واقع به آنها فکر کرده و با

 

قراردادن آن تفکرات در هالۀ انرژی خودمان، آنها را جذب می‏نماییم.

 

همچنین یکی دیگر از عواملی که بعضی افراد بد (یا به اصطلاح مریض روحی)

 

جذب ما می‏شوند، سرزنش‏های قبلی است که به دیگران کرده‏ایم برای مثال

 

دوست ما همسری دارد که بسیار بداخلاق و خشن است. او را سرزنش کرده و

 

مثلا به او می‏گوییم “توباید در انتخاب همسر بیشتر دقت می‏کردی، این چه

 

همسری است که انتخاب کرده‏ای” و با این کار بومرنگ خود را به سمتی پرتاب

 

می‏کنیم که باعث ناراحتی و دلخوری فرد می‏شود و باید منتظر بازگشت بومرنگ

 

خود باشیم (زندگی بازی بومرنگهاست). چه بسا افرادی که در امر انتخاب دوست

 

و یا همسر بسیار بیشتر از ما دقت کرده‏اند اما باز هم گرفتار نوع مشکل‏دار آن


شده‏اند (در راستای امتحان الهی).


البته هیچ کس گناهکار و مسئله‏دار به دنیا نیامده است و آن دوستان و اطرافیان

 

ناجور بوده‏اند که وی را به راه خطا کشانده‏اند، پس طبق گفتۀ لوییزهی، بهتر است

 

فرد گناهکار را مریض بنامیم و بدانیم که یک مریض نیازمند درمان جسمی و روحی

 

است.

چه کنیم تا آدمهای خوبتر را جذب کنیم؟


خیلی راحت است؛ خودمان خوب باشیم، همه را دوست داشته باشیم، به بدیهای

 

افراد فکر نکنیم و اصلا از این نترسیم که نکند فردی با این اخلاق ناپسند نصیب ما

 

شود و یا نکند دوستی با این مشخصات در زندگی ما قدم بگذارد. (همیشه بدانیم

 

که ما آنقدر خوب هستیم که افرادی که شاید مریض باشند از همنشینی با ما

 

درمان شوند. پس اصلا به همنشینی با افراد مریض فکر هم نکنیم) البته ناگفته

 

نماند که خالق طبیعت به وسیله‏های گوناگون گاهی افراد را امتحان می‏کند که

 

این از دست ما خارج است.

پس از استقبال از نوشته مرتبط با "راز" بر آن شدم تا گفتاري جداگانه در باره ي

 

جستار آن – قانون جاذبه – فراهم سازم . از قضا ، همين يكي دو روز قبل كتابي

 

تهيه كردم و پس از خواندن پيش گفتار آن گويي برق مرا گرفت ! هم ساني بي

 

اندازه ي زندگي نويسنده و زندگي خودم اين گمان را به ذهنم متبادر كرد كه انگار

 

افكار خودم را بر صفحه كاغذ مي خوانم . در نظر داشتم تا در نوبت نخست معرفي

 

كتاب فرافردي ، به معرفي كتابي در ارتباط با روان شناسي فرافردي بپردازم ولي

 

گفتم تا تنور داغ است نان را بچسبانم . پس كتاب " قانون جذب " را براي اين نوبت

 

برگزيديم .

 

اين كتاب همان طور كه از نامش پيداست ، در باره قانون جاذبه Low of Attraction

 

سخن مي گويد و گويا برگردان فارسي آن به زحمت خانم نفيسه معتكف به چاپ

 

ششم رسيده است . هر چند كه تاريخ تولد در شناسنامه اش ثبت نيست .


"راز آشنايان را شكي نيست كه شواهدي از "قانون جاذبه" نه با اين نام بل با نام

 

هايي همانند در انديشه و ادبيات ما موجود است . پس چون "سه نگردد بريشم ار

 

او را پرنيان بخواني و حرير و پرند" همه ي آن ناظر به يك منظرند : "هر چه بجويي

 

، همان مي شوي ".

 

چون متن اصلي آن را در اختيار ندارم ، از اين رو بررسي برگردان مترجم آن ميسر

 

نيست . تنها مي ماند اظهار نظر درباره ي ظاهر كتاب . طرح روي جلد { البته طراح


روي جلد كوشيده است تا طرحي شبيه به روي جلد اصلي (كه من آن را در


سايت Amazon ديده ام ) در اندازد !} ، حروف چيني و در كل شكل و شمايل خود

 

كتاب بر خلاف نامش چندان مرا جذب نمي كند . كتاب نوشته مايكل لوسير –

 

كارورزNLP  و يكي از "آموزگاران راز" در ويكتورياي كانادا- است و عنوان فرعي آن

 

(the science of attraction more of what and less of what you don’t)  به

 

فارسي  برگردانده نشده است. چاپ ششم آن در شمارگان 5500 نسخه در سال

 

86 به چاپ رسيده است .

 

اين هم گوشه اي از متن كتاب به نام " چگونه قانون جذب زندگي مرا تغيير داد"

 

كه سبب برق گرفتگي من شد:


" قبل از اينكه چيزي در مورد قانون جذب ياد بگيرم ، از زندگي حرفه اي ام راضي

 

نبودم .درگير شغلي بودم كه مرا به هيچ جا نمي رساند و هيچ فرصتي به من

 

داده نمي شد تا خلاق باشم. ساعات طولاني كار مي كردم و وقت كمي براي

 

پرداختن به علايق بيروني ام داشتم . حتي با اينكه خوابي ديده بودم كه براي رها

 

كردن كارم به من انگيزه ميداد، اين كار را نكردم . هشت سال طولاني در آن شغل

 

دوام آوردم چون به درآمدش نياز داشتم .

به هر حال ، به محظ اينكه در مورد قانون جذب چيزهايي ياد گرفتم ،همه چيز تغيير

 

كرد. شروع به پيگيري خواسته هايم كردم. مثل مربيگري و تدريس ، كه

 

احساسي خوب به من ميداد. بنابراين نتيجه گرفتم كه "احتياج دارم بيشتر به اين

 

كار بپردازم ". از قانون جذب استفاده كردم تا اطلاعات بيشتري به دست بياورم و

 

فرصتها وموقعيتها را براي مربيگري و تدريس جذب كنم .آرزوهاي من شناسايي

 

شد ، اما بتدريج ، از عهده آن برآمدم كه كار فرماي خود را متقاعد كنم كه فقط

 

چهار روز در هفته كار كنم ، كه اولين بار بود كار فرمايم به چنين كاري تن مي داد .

 

به مدت پنج سال ، چهار روز در هفته كار كردم كه بعد به سه روز در هفته تقليل

 

يافت و همزمان حواسم را بر كار مربيگري ام متمركز مي كردم . در سال 2000

 

كارم را ول كردم و هرگز به گذشته نگاهي نيانداختم .


و امروز از زندگي حرفه اي ام راضي هستم . هرگز تا اين حد احساس سر زندگي

 

و خلاقيت نكرده بودم. ازمن مي پرسيدند چطور زندگي ام اين قدر عالي و معركه

 

است . بنابر اين من اين حكايت را برايشان مي گفتم ، و اينكه درك قانون جذب بود

 

كه همه چيز را برايم ميسر كرد..."


 اميدوارم با " قانون جذب" زندگي تان را بهبود بخشد!

 

ارسال نظر برای این مطلب

نظرات برای این پست غیر فعال میباشد .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 19
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 31
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 31
  • بازدید ماه : 38
  • بازدید سال : 1,353
  • بازدید کلی : 57,169
  • درباره
    مطمئن باش كه خداوند تورا عاشقانه دوست دارد ، چون در بهار برايت گل ميفرستد و هر روز صبح آفتاب را به تو هديه ميكند ، به ياد داشته باش كه پروردگار عالم با اينكه ميتواند در هر جايي از دنبا باشد ، قلب تورا انتخاب كرده و تنها اوست كه هر وقت بخواهي چيزي بگويي گوش ميكند